گروهي از محصلين نفسزنان در حالي كه دايره و تنبكي شكسته در دست داشتند، به منزل مرحوم آقانجفي آمدند. آقا پرسيد: چه خبر است؟ از كجا ميآييد؟ و اينها چيست؟
گفتند: در مدرسه بوديم كه به ما اطلاع دادند، چندين خانه آن طرف مدرسه مجلس عروسي است كه در آنجا دايره و دنبك ميزنند و ... از پشت بام مدرسه و بامهاي خانهها از اين پشتبام به آن پشتبام رفتيم. تا به آن خانه رسيديم. داخل آن خانه شديم و مردم را زديم و دايره و دنبك آنها را شكستيم.
يكي از بچههاي جلو آمد و گفت: من خودم رفتم جلو، سيلي محكمي به گوش عروس زدم.
مرحوم نجفي گفت: حقيقتاً نهي از منكر هم همين است كه شما كرديد!! چندين منكر به نام نهي از منكر مرتكب شديد.
1 – مجلس خصوصي مردم را به هم زديد.
2 – حق تجسس نداشتيد.
3 – حق نداشتيد از پشتبامهاي مردم راه برويد.
4 – به اجازه چه شخصي زد و خورد كرديد؟